اسمان رنگ خون دارد وقتی که افتاب از پس چشم های او می گذرد
جای تعجب نیست که ما هم با رفتن هردوست چشمانمان خونی شود
در کنار هم بمانیم تاانتظار انتظار مارا بکشد نه اینکه ما انتظار هم را بکشیم
درخت چه چه ثمر دهد نیکو اید گرچه ثمر هر سال یک ماه ویک بار باشد انتظار آن میوه شیرین است اما باز سخت
دوستان عزیز منتظر شما هستم
بانظر زیبایتان
یادت نره عزیز
یه داستان باحال درمورد فوتبال
چند روز پیش داشتیم با یک تیم دیگه بازی می کردیم توی نیمه اول بازی بود که من اومدم پاس بندازم واسه مهاجم که یکی از بازیکنان حریف پاش گذاشته بود پشت کفشم که تا من اومدم پاس بندازم دیدم کفشم خورد تو صورت داور وداور همین طور گیچ دور خودش دور می خورد خواستم که همین طور بدون کفش توپ را بندازم از قضا توپ را هم زدم به صورت داور واینقدر این داور ازمن اعصابش خوردشد که دوست داشت بیاد همونجا وسط زمین وتا می تونه به من بزنه البته این چهره اون را نشون می داد اما بد بختی این بازی اینجا بود که ما 4بر 2 باختیم البته تیم ما دوپنالتی را خراب کرد وتیم ما 20 دقیقه 9 نفره بازی کرد وداور واسه اونها هم پنالتی گرفت وانها پنالتیشون راگل کردن
جدیدترین رمان عشقی قزوین منتشر شد: خسرو و فرهاد
...........................................
یه ترکه میره مشهد. وقتی از دور کنبد حرم رو می بینه میگه یا امام رضا چرا با این همه طلایی که داری هشتم شدی؟
...........................................
یک مقام آگاه اعلام کرد به علت قرار گرفتن ایام هفته در بین 2 جمعه ایران کلا تعطیل است
.
المپیک آخوندا در سه رشته برگذارشد: 1-پرش با عبا 2-دو با نعلین 3-پرتاب عمامه
...........................................
در پی توهین پاپ به مقدسات مسلمانان، نام «پاپکورن» مجددا به «چس فیل» تغییر یافت
...........................................
یه نفر صبح میره در مغازش.. کرکره رو بالا میکشه و میگه: بسم الله رحمن رحیم.... میره تو. میبینه همه مغازه رو خالی کردن.. میاد بیرون کرکره رو می کشه پایین و میگه : صدق الله العلی العظیم
...........................................
یه ترکه میره در مسابقات رالی شرکت میکنه.... توی راه مسافر سوار میکنه
...........................................
از برره ایه می پرسن چرا جورابات یکی رنگش سفیده اون یکی مشکی؟ می گه:من نوه دانم... یه دست دیگه هم در خانه داشته بیدم ان هم ای جوری بید
...........................................
یه ترکه می ره لامپ مهتابی بخره، داخل مغازه می شه ولی چون نمی دونست چی بگه، می گه: ببخشین حاج آقا، لطفا ? متر لامپ بدین
...........................................
میدونی شباهت لر با لامپ چیه؟
...........................................
...........................................
سرگذشت یک پسر در دانشگاه قزوین
:...........................................
ترکه دستشویی بوده موبایلش زنگ می زنه پسرش بوده می گه : بابا کجایی ؟ می گه یه جایی . پسره می گه: مامان گفت امروز غذا نداریم هرجا هستی نهارتم بخورو بیا
!!!
...........................................
غول چراغ جادو به احمدی نژاد میگه یه آرزو بکن که واست براورده کنم
............................................
یارو ترکه چربی داشته میره دکتر، دکتره میگه روزی 4 کیلومتر بدو
............................................
میدونین چرا عدهای از افراد محترم جامعه(!!!) نمیتونن به 110 زنگ بزنن؟
...........................................
یه بچههه سر میز صبحونه، هی داشته با تعجب به پدربزرگ پیر و پولدار و خسیسش نگاه میکرده! یه کم که میگذره بابابزرگه خسته میشه و میگه: چی شده نوهی عزیزم؟ چرا به من زل زدی؟
...........................................
فناوری نیروی هسته ای و پیروزی غرور آفرین دانشمندان توانمند ایرانی در زمینه بهره برداری صلح آمیز از انرژی هسته ای رو بی خیال.... خودت چطوری؟؟
...........................................
منتظر مامور سرشماری نباش تو رو آخر پاییز میشمرن
............................................
رشت زلزله میاد، رشتیه میره بالای سر جنازه زنش ومیگه فقط دیوار روت نخوابیده بود که اونم خوابید
!!!!...........................................
یه اصفهانیه رو به جرم قتل زن و مادر زنش داشتن محاکمه میکردن
!...........................................
مادره به بچش میگه : می دونم موهای خواهرت رو کشیدی شیطونه گولت زد
............................................
لره از دهشون اومده بوده تهران رانندگی یاد بگیره،
...........................................
یه ترکه زنشو داشته کتک می زده چند نفر سر می رسند میگند بابا چرا می زنی این بیچاره رو می گه د نمی دونم اگه می دونستم که می کشتمش
...........................................
یه یاروهه ای از تبریز رد میشده میبینه ملت جمع شدن جلوی استانداری و و زدن شیشه میشه اش رو آووردن پایین این یارو میره یه ترکه رو پیدا میکنه میگه : ببخشید اینجا چه خبره؟
...........................................
پسره تو خیابون به دختره میگه بخورمت دختره شاکی میشه پسره میگه ناراحت نشو میخواستم بعد از چند وقت یک گهی خورده باشم
!!!!...........................................
به ترکه میگن یه موجود نام ببر! میگه: یخ
!...........................................
چراغ دستشویی ترکه خاموش میشه. ترکه میگه : اههههههه بازم باید از حفظ برینم
!!!
...........................................
فتوای جدید علمای حوزه علمیه اگر یک پسر به دختری بگه قربونت برم عزیزم،20 ضربه شلاق داره!! اگر بگه قربونت برم خوشگلم 70 ضربه شلاق داره!! ولی اگر بگه قربونت برم الهی چون در راه خداست هیچ اشکالی ندارد
..........................................
ترکه زنگ میزنه ??? میگه آقا پدال گاز و پدال ترمز و پدال کلاچ و فرمون و دنده رو دزدیدن! پلیس میگه آقا شما ترکی؟ میگه آره. میگه برو صندلی جلو بشین
!!!...........................................
یه ترکه میمیره. شب اول قبر ?? تا فرشته میان سراغش. ?تاشون سوال می کردن... ?? تاشون حالیش می کردن
!!!
...........................................
میدونی اسگل ترین خواننده ایرانی کیه؟؟
یه ترکه تو آینه عکس خودشو می بینه بعد می گه : ا...این چه آشناست ! بعد از یه ساعت فکر کردن داد می زنه : فهمیدم ... این همون کره خریه که امروز تو آرایشگاه یک ساعت زل زده بود به من
!...........................................
قزوینیه عروسی میکنه توی کارت عروسیش می نویسه
:یه بار یه بچه از باباش میپرسه : بابائی وقتی شما با مامانی میرفتین ماه عسل من هم بودم ، بابائه میگه آره عزیزم تو هم بودی ... رفتنی پیش من بودی ، برگشتنی پیش مامانت
!ترکه آشغال میره تو چشماش سره ساعت 9 میشینه دم در
...........................................
یکی رو می خواستند اعدام کنند ازش می پرسند اقا اخره عمرته حرفی چیزی نداری طرف میگه نه شروع می کنند می بندنش به جرثقیل وقتی می برنش بالا دست و پا می زنه به اینکه حرف دارم میارنش پایین ازش می پرسند چی شده بابا تو که گفتی حرف نداری برگشت به دوستش گفت محسن خونتون از اینجا معلومه
!!!!
زن دوم مثل انرژی هسته ای است با اینکه حق مسلم ماست ولی اجازه دستیابی به آن را نمیدهند
...........................................
ترکه رفته بود زیارت امام رضا . بعد از زیارت دستش را برای احترام روی سینه اش گذاشت و عقب عقب آمد بیرون. یه دفعه دید که خورده به یه چیزی . نیگاه کرد ، دید که یه تابلو است و روش نوشته: تبریز 5 کیلومتر
!
به ترکه میگن با ماتیز جمله بساز :میگه دزد اومد خونه ما نتونست دزدی کنه گرفتیمش !!میگن اینکه ماتیز نداشت :میگه خوب ماتیز بودیم دیگه
می دونی شباهت پسر مجرد با ماشین لباسشویی چیه ؟ هر دو تاشون تو کفن
<----@---@---@-----<<<
اگه گفتی این چیه؟ . . . . . . . این یه سیخ گوجست که قراره باهاش جیگر تورو بخورم!
ترکه شلوارشو بر عکس می پوشه (زیپش پشتش بوده ) موقعی که می ره بیرون مادرش می بینش میگه قربونت برم که وقتی می ری بیرون انگار داری میای
?-
ترکه و لره رفته بودن شکار، ترکه از دور یک شیر میبینه، نشونه میگیره میزنه... تیرش خطا میره و میخوره به دم شیره. شیره هم شاکی میشه، میدوه طرفشون که سرویسش کنه. ترکه جنگی میره بالای درخت، میبینه لره همینجور اون پایین واستاده، بهش میگه: بابا بیا بالا، الان میاد دهنتو سرویس میکنه. لره یک نگاهی بهش میکنه، میگه: برو بابا! مگه من زدم؟
یه ترکه با کلید گوششو تمیز میکنه گردنش قفل میشه
ترکه با سرنوشت بازی میکنه 3 بر هیچ میبره !!!!
رشتیه بچه شو میندازه بالا میگه بگو بابا میگه اصغر اقا اکبر اقا مش قربون
به ترکه می گن شما بدتون نمیاد که اینقدر برای شما جک می سازن
می گه ای بابا اینا واسه شما جوکه واسه ما خاطره است
به تر که میگن شما ترکی؟ میگه نه به خدا بیا بگرد
یه بار یه ترکه پدرشو میکشه ازش میپرسن چرا پدرتو کشتی میگه اخه این اواخر به مادرم بد نگاه میکرد
..........
به ترکه میگن با قیمت جمله بساز میگه مامان چقدر قیمت خوشمزه بود
ترکه داشته به زور زنشو می کرده توی یخچال ازش می پرسن برای چی این کارو می کنی میگه میخوام فاسد نشه
اولی : اگه گفتی برای کو بیدن یه میخ به دیوار چند تا ترک هم کاری میکنند میکنن؟
دومی: خوب یه نفر
اولی : نه بابا- چند نفر
دومی : چه طور ؟
اولی : یکی میخ نگه می داره یکی چکش جند نفر بقیه دیوار رو به طرف میخ هل می دن
به یه معتاده میگن اون دویست تومنی رو از زمین وردار معتاده برمیگرده میگه : مگه من وژنه بردارم
ترکه چراغ جادو پیدا میکنه بعد از اینکه غولش در اومد به ترکه گفت یه آرزو کن تر که می گه خلیج فارس و آسفالت کن غوله می گه سخته یه آرزو ی دیگه کن ترکه میگه من و آدم کن غوله می گه ولش میرم همون خلیج فارس و آسفالت کنم
به تر که می گن دو دو تا می گه مگه من کامپیوترم
به ترکه میگن دگر گونی یعنی چی ؟ میگه ایلده یعنی این گونی نه ! اون یکی گونی !!!!
به ترکه میگن چرا مشکی پوشیدی ؟ میگه بابام مرده میگن حالا چرا پاره پوره ؟؟؟ میگه خدا بیامرز نمیزاشت خاکش کنیم !!!
به ترکه میگن معجزه کن میگه (ق)
یه ترکه پرتقال خونی میخوره ایدز میگیره
ترکه شب بلال زیاد می خوره تا صبح اذان میگه
یه ترکه دکترا می گیره میره سخنرانی میگه: مربع زندگی سه ضلع دارد ایمان و تقوا !!!
?-
یه روز خدا میاد به مولا نصرالدین می گه : بیا چند روز جای من کار کن ، اونم میاد و خدا هم دکمه هارو یادش می ده ، که اینو بزنی بارون میاد و این یکی رو بزنی باد میاد و اینا ، یه دکمه هم نشونش می ده می گه اینو بزنی قیامت می شه?-
به ترکه میگن چرا ترکی. میگه چیه ایدز که نداریم خوب میشیمترکه میگه: چیه باید جمله بسازم؟
?-
یه روز یه اصفهانی رو میگیرن می برن زندان. رو میکنه به نگهبان زندان میگه آقا لطفا یه لیوان آب بدید آقاهه محل نمیزاره دوباره میگه حاج آقا لطفا یه لیوان آب بدید باز هم محل نمیزاره. این دفعه میگه کربلایی یه لیوان آب بدید آقاهه میره یه لیوان آب میاره بعد رو به زندانی میگه ازکجا فهمیدی من کربلایی هستم زندانی میگه چون هم کری و هم بلایی?-
یه روز یه عربه بلیطه هواپیما میگیره میره راه آهن سواره اتوبوس میشه با دوچرخه میره خونشون?-
ترکه میره نون بربری میخره از جلوی نونوایی لواشی رد میشه میبینه نونا دارن میچرخن دست می کونه تو جیبش 25 تومن درمیاره میگه:اقا اینو بگیر نون منم سوار چرخو فلک کن?-
ترکه میره بیمارستان لهجشو عمل کنه.!!!!!!!!!!؟!!!!!!!!!!?
ـ یه ترکه شلنگ را برمی داره و تلویزیون را آب پاشی
می کنه ومی گه: مگه نگفتم اینجا فوتبال بازی نکنید.
?-
ترک پاهاش خواب میره روش پتو می کشه!!!!!!میگه کمربند مشکی قرآن داره
!!!!
-
غضنفر می ره امتحان راهنمایی و رانندگی بده، ازش می پرسن؟ یه نیسان، یه اتوبوس، یه ماشین آتش نشانی و یه دوچرخه، کدوم اول باید بره؟
ترکه تو دستشویی خوابش میبره تابیدار میشه تعجب میکنه میگه:من کیم؟ اینجا کجاست ؟کی منو ریده؟؟؟
ترکه دونده بوده دوپینگ میکنه بعد واسه اینکه کسی نفهمه خودشو آخر میکنه
ترکه صبح از خواب بلند میشه میبینه هوا خیلی خوبه . زنگ میزنه هواشناسی تشکر می کنه
ترکه با هواپیما میاد تهران، تو فرودگاه به رفیقش میگه: اگه میدونستم اینقدر نزدیکه با ماشین میومدم
به یک ترکه میگن جواب خون این همه شهیدو کی باید بده میگه: آزمایشگاه
ترکه برف پاکن ماشینش رو میزنه ، هیپنوتیزم میشه
ترکه میره نماز جمعه ، جو میگیرش ، موج مکزیکی میاد
ترکه میخواسته خودکشی کنه با یه ظرف غذا میره روی ریل میخوابه . بهش میگن تو اگه میخوای خودکشی کنی دیگه واسه چی غذا برمیداری ؟ میگه اومدیم و قطار یه هفته دیگه امد
به یه ترکه میگن تلخ ترین خاطره ای که داری چیه ؟ میگه وقتی داشتیم جنازه یه بچه بمی رو خاک میکردیم همش میگفت عمو جان به خدا من زنده ام
قیامت میشه بعد همه آدما میان . خدا میگه هرکی دروغ بگه میترکه . یه نفر میاد میگه من آدمه خوبیم بعد میترکه . بعدی میگه منم آدم خوبیم میترکه تا نوبت به ترکه میرسه , تا میگه من آدمه..... میترکه
یه لره میره پیش خدا میگه چکار کنیم که واسه ما هم جک بسازن ؟ خدا بهش میگه برو یه کار عجیب بکن . فرداش لره یه قلاب ماهی گیری بر میداره میره میشینه توی کویر , یهو میبینه ترکه با قایق موتوری از جلوش رد میشه
ترکه یه سکه قدیمی پیدا میکنه , روش نوشته بوده 120 سال قبل از میلاد مسیح
روی یه ترکه سمباده میکشن میبینن زیرش لره
ترکه میخواسته آب بخوره ، آب نبوده تیمم می کنه
یه جانباز 40 درصد با یه جانباز 60 درصد با هم ازدواج میکنن بچشون مفقود الاثر میشه
ترکه میره خونه خدا وقتی برمیگرده میگه هیچ جا خونه خود آدم نمیشه
فرمانده به رشتیه میگه: این چیه دستته؟ میگه: ناموسمه قربان. فرمانده میگه: نه احمق! این تفنگته. به کسی ندیش ها
ترکه فیلم جنگی میدیده، تموم که میشه سینه خیز میره تلویزیونو خواموش کنه
ترکه دفترخاطراتش پر میشه میندازتش دور
ترکه یه چراغ جادو پیدا میکنه غولش میاد بیرون میگه3 تا آرزو بکن . ترکه میگه اول یه پراید میخوام . غول بهش میده . ترکه میگه دومیشم پراید بده . غول بهش میده . ترکه میگه سومیشم یه پراید بده . غوله بهش میده و آخر سر میپرسه حالا این 3 تا پراید و میخوای چه کار ؟ ترکه میگه میخوام بفروشم یه زانتیا بخرم
یه روز ترکا یه فارسه رو به جرم جوک ساختن علیهشون میگیرن تا مجازاتش کنن. بهش میگن میندازیمت تو اتاق گاز . فارسه رو میندازن تو یه اتاق بدون سقف فارسه میزنه زیر خنده میگه: اتاق گازتونم که سقف نداره. از اون ور ترکه میگه: نگران نباش وقتی کپسول گاز از اون بالا اومد رو سرت میفهمی
ترکه واسه اینکه دیگه مسخرش نکنن و بگه با بقیه فرق نداره میره توی یه اداره کار پیدا میکنه . خلاصه روز اول که میخواد بره سر کار خیلی خوشتیپ میکنه و کت وشلوارو سامسونت و کراوات و ... . همون وقت که میرسه سر کار نگهبان بهش میگه آقا شما ترکین ؟ ترکه تعجب میکنه میگه از کجا فهمیدی ؟ میگه آخه سامسونتتون رو گذاشتین توی زنبیل
به یه ترکه میگن کجا کار میکنی میگه نانوایی . میگن کدوم قسمتش ؟ میگه کامپیوتر
ترکه ادعای پیامبری می کنه بهش میگن معجره ات چیه ؟ میگه : ق ق ق
ترکه به خدا میگه خدایا 1000000 سال برات چقدره ؟ خدا میگه ؟ 1دقیقه. ترکه باز میگه :خدا1000000 یورو برات چقدره؟ خدا میگه 1 پنی . ترکه میگه پس یه پنی به من بده , خدا میگه 1 دقیقه واستا
یه روز یه ترکه میره مهمونی، صاحبخونه یه سگ داشت که اسمش جو بوده. سگه میره زیر صندلی ترکه میشینه. یهو ترکه بد جوری گوزش میگیره. با خودش فکر میکنه که اگه بگوزه، صاحبخونه فکر میکنه جو گوزیده.ترکه یه کم از گوزشو ول میکنه، صاحبخونه سریع به جو گفت: جو برو تو حیاط. ولی جو تکون نخورد. ترکه که خیالش راحت شده بود که میافته گردن جو با خیال راحت تمام گوزشو ول کرد. صاحبخونه یهو داد زد: جو، حتما میخوای این آقا رو سرت برینه
لبخند :
1 : به یک نفر می گن چرا ماشینت را ازپایین می شویی
جواب : دفعه پیش که ماشینم را شستم ازسقف شروع به شستن کرده بودم که درآخر دیدم شماره پلاک ماشین شماره پلاک ماشین خودم نیست.
2 دوتا دانش آموز یکی آبادانی ودیگری قزوینی بود بچه قزوینی گفت :ما دیروز باهواپیما رفتیم کیش
بچه آبادانی :این که چیزی نیست من دیروز باسیمرغ رفتم مشهد
خری را بالری هم نام کردند
خر بیچاره رابدنام کردند
خرازخربودنش درننگ وار است
ولر از لر بودنش درافتخا راست
دیروز دوست من پشه خورد البته پایین نرفت ولی مسمو شد من هم به اوگفتم به خودت حشره کش بزن
در سنگر مسئولین یکی از تیپ ها صدا به صدا نمی رسید. هر کس چیزی می گفت و می خواست طرف صحبتش را متقاعد کند. اما مگر می شد؟ ساز خودش را می زد و میخواست حرفش را به کرسی بنشاند:
- باید زودتر از اینجا حمله کنیم!
- چه می گویی با کدام نیرو و مهمات؟
- بهتر نیست عقب نشینی کنیم؟ زمین می دهیم زمان می گیریم.
- تو هم که حرف های بی صدر را می زنی. نکند راست راستی باورت شده که او از جنگ سر در می آورد و برای خودش کسی است؟
- پس چه کنیم؟ وایسیم عراقی ها بیایند برایمان نقشه و طرح عملیات بریزند؟
هیچکس عقلش به جایی قد نمی داد. خبر رسیده بود که عراقی ها قصد دارند از یک محور حمله کنند و این قضیه جدی است. آن زمان بنی صدر هم رئیس جمهور و هم فرمانده کل قوا بود و از تصدیق سر نامبارک او ایرانی ها فقط شکست خورده بودند. حالا که بسیجی ها پا جلو گذاشته بودند و کم کم جنگ داشت به سود ایران ورق می خورد، این خبر آمده بود. آخر سر جوانی که تا آن زمان ساکت بود گفت: « اگر اجازه بدهید من راه حلی دارم!» یک هو همه ساکت شدند و نگاه ها به او دوخته شد. جوان گفت: «درست است که ما نیرو و مهمات زیادی نداریم. اما مین های ضد تانک زیادی داریم که از عراقی ها غنیمت گرفته ایم. سر راه تانک هایشان مین کار میگذاریم و پیش روی شان را سد می کنیم تا ان شاءالله نیروی کمکی برسد.» به به و چه چه بلند شد و جوان مأمور شد تا با نیروهای تخریبچی کارش را شروع کند. صفر نیم نگاهی به الاغ ها کرد و گفت: «اگر توان بردن ده ها مین را دارای بسم الله.» صفر گفت: «من نوکر خودت و الاغت هم هستم!» دور و بریها خندیدند. اکبر و نیروهایش در نیمه های شب افسار الاغ های حامل مین را گرفتند و راه افتادند.
ساعتی بعد آنها عرق ریزان زمین را می کندند و مین کار می گذاشتند. ناگهان یکی از الاغ ها فین فین کرد و آواز گوش خراشش در دشت شبزده پیچید:
- عر! عر! عر!
صفر فریاد زد: « جان تان را بردارید فرار کنید!» حالا، دیگر همه الاغ ها عر عر می کردند و یک ارکستر درست و حسابی راه انداخته بودند. از طرف عراقی ها ، باران گلوله و خمپاره باریدن گرفت. وقتی اکبر و دوستانش به خط خودی رسیدند، هنوز صدای عرعر از لابه لای انفجارها به گوش می رسید.
در سنگر فرماندهان تیپ همه از خوشحالی یکدیگر را می بوسیدند و به اکبر به خاطر درایت و هوشش آفرین می گفتند. چند روزی بود که خبری از عراقی ها نشده بود. صبح همان روز یکی از عراقی ها به ایران پناهنده شد و گفته بود که وقتی یکی از الاغ ها با دها مین به قرارگاه آنها آمده، فرماندهان عراقی ترسیده اند و گفته اند که ایرانی ها حتماً آماده و حاضر به نبردند و آن قدر مهمات زیاد آورده اند که حتی الاغ هایشان را مین گذاری کرده اند! و از حمله صرف نظر کرده اند.
یک ضرب المثل هست که می گه خر بندری وزن بندری