سفارش تبلیغ
صبا ویژن
طول ناحیه در قالب بزرگتر از حد مجاز

 

من وقتی که اولین روز مدرسه که همون کلاس اول ابتدایی باشه  با اولین قدمم هنگام ورود به مدرسه به زمین خوردم  وبینی ام زخمی شد خودم یادم مانده بود تا اینکه چند شب پیش بابا به من گفت : که یادت روز اول مدرسه ات را خلاصه ما هم کم وبیش یادمون بود  من هم گفتم بله و او به من گفت که من همان شب که توبه مدرسه رفته بودی با خودم می گفتم این یا که به هیچ جا نمی رسه چون که اولین قدمش را با بد شانسی نهاد یا اگر هم برسه در خود همین مدرسه بلایی به سرش میاد اما تو که حالا به پیش دانشگاهی رسیدی  وامسال هم اگه خدا بخواهد وارد دانشگاه می شوی  وتا حالا که خوب پیش رفتی ببینیم که بعدش چه می شه  من خندیدم وگفتم اینها همه اش خرافات   که اگر روز اول بد آوردی تاآخر بد میاری  ومادر بزرگم گفت که ان شاالله این خرافات باشه

 نظر شما چیه


  

می خواهم از خودم بگویم از کجا شروع کنم
درست شده ام ومن در حال زندگی در این دنیا هستم تا اینکه من  هم مثل مردم بزرگ شدم
وخدا همه آن ویژگی هایی که در دیگر افراد گذاشته درمن هم گذاشت اما با کمی وکاستی هایی کم وبیش خداوند دوستی مهر محبت وزندگی را در کالبد جسم من قرار داد
تا من زنده باشم اما من قدر این نعمت را شاید تا به حال خوب درک نکرده بودم وقتی که امروز به خانه عمویم رفتم  وپسر عمویم را دیدم که توی ویلچر نشسته  وحال وحوصله هیچ چیزی را نداره به حال خود غبطه خوردم مثل اینکه در اون لحظه آب خنکی روی جگرم ریختن واقعا نارحت شدم واو به من گفت تو که سالمی برو دانشگاه وادامه تحصیل بده(او خودش مدرک فنی حرفه را گرفته با وجود محلول بودنش حتی تعمیرگاه صوتی تصویری وتاکسی تلفنی راهم باز کرده در کل آدم موفقی بوده ).وبه من گفت قدر سلامت خودتت را بدون.


  

 

 هرکه را کسی هست

با توجه به اصل این ضرب المثل که ما آن را از زبان نوشتار در آوردیم وبه زبانگفتار تبدیل کرده ایم

 اصل کلام اینه هر چیزی را که خدا بخواهد همون می شه

واما قضیه ما من در حال نوشتن همین متن بودم که  مادر بزرگم اومد پیش من وبه من گفت که می دونی من بخاطر چی با پدر بزرگتان ازدواج کردم من هم گفتم نه

اون گفت: ما هردو مان از یک روستا بودیم  یک روز ما که دنبال گاو های پدرم بودم پدر بزرگ شما را دیدم واو مثل اینکه می خواست به من چیزی بگه  من هم طوری رفتار کردم که او راحت حرفهایش رابزند یک هو اون گفت دل من خیلی می خواهد که با تو ازدواج کنم  من اولش ترسیدم

چون من اون وقت بیشتر 15  سالم نبود من هیچی نگفتم وحتی وقتی هم اومدم خونه نه حرفی زدم ونه غذایی خوردم

تاینکه مادم اومد پیشم وخودش به من گفت که تومی دونی امروز مادر فلانی بخاطر ازدواج پسرش با تو اومده بود به خانه خودمان من ان وقت یک راحت تر شدم ومن هم قضیه راگفتم و مادرم  تا وقتی که زنده بود به من می گفت که خوب راز داری میس کنی واینطور شد که من با پدر بزرگ شما ازدواج کردم

نه نه پیرم :م _ رستمی


  
آیــــاتـــــابــــحال فکـــرکــــرده اید کــــه چــــشمان کـــدام جـــانوردوبـــرابـــر تــــوپ فوتبـــال اســــت؟؟؟؟؟؟؟
ـ این چشم متعلق به نوعی مــــــاهـــی مـــرکــــب غول پیکر است که دراقیانوس اطلس زندگی
می کند.قطر چشمان این جانور40 سانتیمتر است.

  
می ترسم همسرم را هم بخورم این دلیل یک مرد پاکستانی است برای ازدواج نکردن فرش لامپ فنجان لیوان از جمله چیزهایی است که او می خورد و بنابراین بعید نیست یک دفعه به سرش بزند و همسرش را بخورد
این مرد 55 ساله غذا هم زیاد میخورد و در یک هتل 15 بار بشقابش پر و خالی شد تا او دست از خوردن کشید تازه بعد از این 15 بشقاب او چند لامپ وقطعه شکسته فنجان هم نوش جان کرد جالب است که خوردن این چیزهای تیز و برنده هیچ اسیبی به دهان او واردنمی کند. blink.gif

  
داوری
یک داور فوتبال در انگلیس به خود کارت قرمز داد و از زمین خارج شد e054.gif وی پس از درگیری شدید لفظی و فیزکی با دروازه بان یکی از تیمها به خودش کارت قرمز داد و در دقیقه 63 بازی زمین را ترک کرد.این داور گفت: روز قبل از بازی پدر همسرم از دنیا رفت بعد ان متوجه شدم که همسرم سرطان دارد و قبل بازی هم متوجه شدم یکی از دوستانم صمیمیم فوت کرده و از لحاظ روحی آمادگی لازم برای قضاوت را نداشتم. e048.gif


دندان مصنوعی پلیس
پلیس سوپد یک سارق را از روی دندانهای مصنوعیش شناسایی و دستگیر کرد این سارق در حین فرار از قهوه خانه دندان مصنوعیش از دهانش بیرون افتادو چون کد ملی وی روی ان ثبت شده بود از روی ان پلیس او را دستگیر کرد. e045.gif


شاخی برای مادر بزرگ
یک پیرزن 98 ساله چینی (که هنوز نشکسته) که بسیار قوی بوده و خوش خوراک هم می باشد در نیمه سال گذشته متوجه شد که یک برجستگی قرمز وسط سرش می باشد که آن را بی اهمیت دانست ولی موضوع بالا گرفت و اوایل امسال متوجه شد که این برجستگی تبدیل به شاخ شده است که به طول 3 سانتی متر می باشد. e066.gif
  
یک نوزاد پسر در شیلی با جنینی در شکم به دنیا آمد و پزشکان مورد او را بسیار نادر ارزیابی کردند.

به گزارش مهر، پزشکان شیلیایی پیش از تولد این نوزاد، بدن مادر را اسکن کردند و یک جنین 4 اینچی را درون شکم نوزاد پسر یافتند.

اندام‌های زیرین و بخشی از نخاع این جنین پرورش یافته اما سر آن رشد نکرده و هیچ شانسی برای زنده ماندن ندارد. پزشکان پس از تولد نوزاد با انجام عمل جراحی جنین را از داخل شکم او بیرون آوردند.

به گفته «ماریا آنجلیکا بلمار»، رئیس بخش زایمان بیمارستان «هرنان هنریکوئز»، تولد این نوزاد یکی از موارد نادر است. این حالت از هر 500 هزار تولد زنده در یک نفر رخ می‌دهد.
بنا بر گزارش «رویترز»‌، تعداد نوزادانی که در سراسر جهان بدین نحو متولد شده اند، کمتر از 90 نفر گزارش شده است.


منبع: سایت بازتاب


  
درست در همین لحظه که خورشید به نظر ما قرمز رنگ می آید ، مردمی که هزاران فرسنگ در غرب از ما دورند ، هرگز آنها به این رنگ نمی بینند و تنها چیزی که به هنگام غروب فرق کرده ، و باعث رنگ قرمز خورشید شده ، مسافتی است که نور در ‏جو می پیماید بیشتر می شود . نور آفتاب نیز ترکیبی از نورهای مختلف است . اتمسفر از ذرات هوا ، غبار ، بخار آب و سایر اجسام ناخالص مملو است از این رو مسیر بعضی از نورها عوض می شود . نورهای بنفش ، آبی و سبز بیشتر انعکاس پیدا می کنند و بدین ترتیب نورهای قرمز و نارنجی بیشتر به نظر می آیند .
  
   مدیر وبلاگ
کمی متفاوت
کلبه مهربونی ما همیشه جا برای شما داره فقط مهربون بشنیم جامون بشه اینجا ساحل کویر جنگل کوه همه را داره
نویسندگان وبلاگ -گروهی
خبر مایه
آمار وبلاگ

بازدید امروز :103
بازدید دیروز :23
کل بازدید : 427901
کل یاداشته ها : 432


طراحی پوسته توسط تیم پارسی بلاگ