روز خوبی بود کنار پنجره نشسته بودم به گلدان بزرگی که یگ گل زینتی را در خود جای داشت خیره بودم
گلی که حتی با گل های زیبایش مغموم بود
در کنارم قفسی بود که پرنده ای در خود جای داده بود بلبلی که صدایش هر چند زیبا بود ولی طراوت آزادی را نداشت
در فکر این بودم که چرا همه در قفس حبس شده ایم
چرا مادر من از آشپزخانه خود فاصله نمی گیرد وحتی من حبس افکار خود شده ام چرا پرنده آزاد نباشد وچرا گل سر جای خود نباشد
به حدی خانه ساکت بود
که صدای چیک چیک ساعت به بلندترین صدای حاضر در ان لحظه تبدیل شده بود
که ناگهان مادرم از آشپز خانه بیرون امد و من گلدان را در دست گرفته بودم تا آنرا سرجای خود بگذارم
مادرم رفت تا اب پرنده را عوض کند در همین لحضه در قفس باز شد پرنده پرواز کرد و من متحیر گلدان از دستم افتاد چه اتفاقی انچه را که ارزویش می کردم همه با هم اتفاق افتاد همه ازاد شدن
دهکده جهانی در تحریم
چند روز پیش با یکی از دوستام نشسته بودیم که دوستم گفت بیا داستان روز 12 فروردین را جسجو کنیم شاید باور کردنی نباشد فقط چند سایت باز شد مابقی سایت ها همه فیلتر شده بودن دوستم به شوخی گفت ببین مملکت ایران دهکده جهانی را هم برای خود تحریم کرده
از نظر خود من کار ایران کاملا درست ولی نمیشه با بستن چند سایت ومحدود کردن سایت ها دید مردم را بست چون مردم ایران همیشه عکس جهت حرکت می کنند در کل به این موضوع عادت کردیم نمیشه دست از این عادت برداریم
راستش خود من فکر می کنم شاید در عرصه فرهنگ سازی ضعیف عمل شده است
مردی که مشهدی بود می گفت :ویک نفر که خواب جذابی دیده بود این مرد یک نفر بود که کارش با کبوتر وپرندگان این اقا می گفت من شبی خوابیده بودم که خواب دیدم تلفنم زنگ خورد و یک اقا خیلی ناراخت گفت آقای .... چرا کبوتر مرا گرفتی این کبوتر ها را مردم اوردن واسه خونه من نه واسه شما شما که خودتون کبوتر زیاد دارین میگه از خواب بلند شدم متوجه شدم که یک کبوتر را دیروز گرفته بودم و همون روز رفت وتمام کبوتر هایی که داشت به مردم هدیه کرد ویا اونها را ازاد کرد و این کار را رها کرد
حرف های یک کودک: چرا خدا شبکه تلوزیونی نداره مگه خدا صاحب نداره چرا همه آدم ها کار بد می کنن بعد میگن خدا می بخشه .
..........
تا اینجا را یه کودک می گفت :
آیا خدا به ما نیاز داره چرا بعضی ها برای اینکه نام خودشون بمونه به بهونه به یاد خدا بودن برای خدا خونه می زنن چرا ادم های بی گناه نابود میشن بعد بعضی ها میگن در راه خدا انها را نابود کردیم ایا خدا میگه باید فلان نقطه در اوج پیشرفت باشه و فلان نقطه نابو یا بعضی ها این را خواستن آیا تدبیر به تنهایی کافیه پس عمل کجاست
آیا واقعا خدا میگه آدم بکش واسه من
آیا واقعا خدا نیازی به ما داره
آیا چهار تا سنگ رو هم گذاشتن باعث یاد اوری خدا میشه
بهت نمیگم دلمی چون پراز غمه ،نمیگم گلی چون عمرش کمه ،نمیگم چشامی چون واسه توکمه،پس بهت میگم خودتی چون بهتر از تو کسی نیست.
تکرار همه چیز توی دنیا خسته کننده است اما تو نفسی ،تکرارت تضمین زندگیست.
اگر نهایت دوست داشتن در قطره های باران است پس دریاها رابه تو تقدیم میکنم تا بدانی چقدر دوستت دارم.
از زندگی لذت ببر چون اخر جاده زندگی نوشتن دور زدن ممنوع.
دیشب از اندوه و رنج بی وفایی گریه کردم
از غم تنهائی و بی هم صدایی گریه کردم
گوشه ی الونک خاموش? سرد وبی نشانی
هم صدا با مرغ شب از بی نوائی گریه کردم
نقش رویت را کشیدم باز در لوح خیالم
تا به یاد اوردم ان چشم سیاهت گریه کردم
در بغل زانوی غم بگرفتم وتا نیمه شب
از غم هجران وهنگام جدائی گریه کردم
یادم امد که شد فراموش خیالم
زین همه بی مهری و از بی وفایی گریه کردم
گوشه ای خلوت گزیدم در فراز ارزو
تا بیابم لحظه ای از غم رهایی گریه کردم
دنیای مجازی و روزگار امروزی
این روزها بازار چت روم ها و ایمیل ها خیلی داغ شده برای بعضی ها راه درامد زایی شده وبرای بعضی ها هم راه سر گرمی و خوش گذرونی ، ومتاسفانه چت روم های آسیا در یاهو ودیگر سایت ها به جای اینکه با هدفی خاص برای ارتقا سطح فرهنگ ملت باشه یه جور مبتذل بازار شده خود شما همین حالا فقط یه سر به چت روم های آسیا در یاهو بنداز ببین اهداف عجیب مردم و نگاه مردم در مورد چت چرا در کشور ما درست این فر هنگ جا نیافته باشه وچرا این فضای جالب را خیلی باید زشت ببینیم خیلی دوست دارم فقط یه روز بیاد واین مشکل حل بشه
من نمی دونم کی این سایت بزرگ و پر طرفدار را اداره می کنه
راستش خیلی از دست اون شاکی شدم قبلا داشتیم تو سایت متن ارسالی برتر ؛ وبلاگ برتر و یه سری چیزهای دیگه قبلا دوستان بیشتر فعال بودن ومتن های جالب وپویای زیادی دیده می شد حالا هم از ایشون می خواهم که سایت پارسی بلاگ را یک کم متحول تر نشون بده و سعی کنه که از تکراری بودن این محیط برای کاربران این جلو گیری کنه با تشکر
سلام دوست عزیز شما به این کلبه کوچک سر زدین خود من تقریبا یک ماه به این کلبه نیومدم امروز اومدم و پیام های عمومی دوستان را چک کردم خیلی جلب بود حدود 45 دقیقه نشستم و خواندم بعضی ها به مشکلات سیاسی بعضی ها به مشکلات فردی وبعضی ها اجتماعی اشاره داشتن راستش بازم دلگرم شدم بیام و فعالیتم را شروع کنم متاسفانه وقت کافی ندارم ولی تا جایی که می تونم میام و سر میزنم